خبرگزاری فارس
با تاسیس اسراییل در سال 1948، هدف اصلی صهیونیزم سیاسی ، آن گونه که در برنامه ی پازل (1897) و برنامه ی بالتیمور (1942) مشخص شده بود، تحقق یافت . اما توهم اولیه صهیونیست ها مبنی بر مهاجرت تمامی یا دست کم اغلب یهودیان دنیا به فلسطین ، در عمل ثابت شد که بی اساس است ، زیرا بسیاری از یهودیان به چنین مهاجرتی رغبت نداشتند. در حالی که گروهی از صهیونیست ها مانند بن گوریون عقیده داشتند که با تشکیل اسراییل ، ادامه ی کار سازمان جهانی صهیونیستی توجیه پذیر نبوده و تکمیل طرح صهیونیستی برعهده ی اسراییل و با همکاری و همیاری یهودیان دیگر کشورهاست ، گروهی دیگر بر این عقیده بودند که آن چه در فلسطین یا غیر فلسطین تحقق یافته ، تنها مرحله ی اول است و سازمان باید فعالیت های خود را به گونه هایی مختلف به منظور دست یابی به تمامی هدف های تعیین شده با همکاری تنگاتنگ اسراییل استمرار بخشد. گروه دوم فائق آمد و سازمان به کارش ادامه داد اما با شرایطی دیگر و در زمینه ی مشخص و با موافقت حکومت اسراییل که صاحب اختیار تعیین ماهیت روابط فیمابین گردیده است . تلاش های حکومت اسراییل برای تحمیل اراده ی خود بر سازمان هرچند مقرون به موفقیت بوده لیکن این تلاش ها با مخالفت هایی در درون سازمان مواجه بوده است . در اوت 1948 کمیته ی سازمان بر ضرورت تداوم فعالیت های صهیونیستی تاکید کرد و مقرر داشت که سازمان در زمینه ی تشویق مهاجرت به اسراییل و کمک به پذیرش مهاجرین تازه وارد، پیشبرد عملیات شهرک سازی در فلسطین ، و رشد اقتصاد اسراییل با استفاده از منابع مالی خارجی ، نشر ایده ی صهیونیزم و فرهنگ یهودی در میان اقلیت های یهودی در سراسر جهان و تبلیغ به نفع اسراییل ، در صحنه ی بین المللی فعالیت نماید.
زمانی که حکومت اسراییل کار خود را در به اصطلاح دولتی آغاز کرد که خود این دولت ساخته ی سازمان صهیونیستی است ، مساله ی نقش این سازمان پس از تشکیل دولت به میان آمد و هرچه از عمر این حکومت و تصدی وظایف محوله اش زمان بیش تری گذشت ، رسیدگی به این مساله اهمیت بیشتری یافت و از سال 1949 در این خصوص میان بن گوریون و آباهیلل سیلفر برجسته ترین رهبران صهیونیستی در آمریکا، اختلاف آشکاری پدید آمد. اسراییل هرگونه قیمومت سازمان را به شدت رد کرد و سازمان نیز قیمومت اسراییل را - هرچند بااندکی مسامحه - نپذیرفت ، زیرا اعضای سازمان می توانستند از ادامه ی فعالیت سرباز زنند. کشمکش میان بن گوریون اعلام کرد که ماموریت سازمان پایان پذیرفته و باید با اتحادیه هایی یهودی در خارج ، به منظور پشتیبانی از اسراییل جایگزین شود. ولی او نتوانست حمایت لازم را به دست آورد زیرا اول آن که اسراییل به دلیل واقعیات موجود نیازمند کمک های حیاتی یهودی ها در سراسر عالم بود و یهودی ها رهبری سازمان صهیونیستی را نپذیرفته بودند و دوم آن که طرح صهیونیستی هنوز ساختار درونی خود را تکمیل نکرده بود.
بن گوریون این نکته را عنوان کرده بود که پشتیبانی مالی از اسراییل ، ادامه کار سازمان صهیونیستی را ایجاب یا توجیه نمی کند به ویژه که کمک کنندگان اصلی به این دولت ، یهودی های غیرصهیونیستی هستند که در اصل ((دوستان اسراییل )) بوده و با آن روابط معنوی و مذهبی دارند. لزوم مهاجرت صهیونیست ها به اسراییل ، صرف نظر از این که در چه شرایطی زندگی می کنند به شدت مورد اختلاف بود. در سال 1950 ((قانون بازگشت )) که براساس آن یهودیانی که به اسراییل مهاجرت می کنند خود به خود به تابعیت این دولت در می آیند، به تصویب رسید و با تصویب آن این فرضیه تبلور یافت که شرط وابستگی به جنبش صهیونیستی ، مهاجرت به اسراییل است ولی به هر حال این قضیه در حدود همین فرضیه ماند و مساله همواره سبب بحث فراوان و گاهی تند بوده است .
در بیشتر مدت این کشمکش ها و اختلاف نظرها، ریاست سازمان صهیونیستی برعهده ی ناخوم گلدمن بود. گلدمن به تداوم فعالیت های صهیونیستی اهمیت بسیار زیادی قائل بود و آن را برای حفظ یهودیت و جلوگیری از ادغام یهود در دنیای آزاد لازم می دانست . او با تاکید بر یهود دیاسپورا، با بن گوریون رو در رو شد و اختلاف این دو بالا گرفت . در نتیجه گلدمن ناگزیر به استعفا از ریاست سازمان گردید. اما بن گوریون نیز در هر دو مورد، یعنی ادامه ی فعالیت سازمان ونقش آن و لزوم مهاجرت صهیونیست ها به اسراییل ، به اهداف مورد نظرش نرسید و سرانجام صرفنظر کرد. سازمان قدم به قدم عقب نشینی کرد و به صورت ابزاری در دست اسراییل در آمد و وضعیت به گونه ای شد که اسراییل سازمان را برای نیل به مقاصد خود به کار گرفت و متقابلا صهیونیست های مقیم خارج بدون آن که ناگزیر به تبعیت بی چون چرا از خواسته های دیکته شده ی اسراییل باشند به اصطلاح فراغت بال و آرامش خاطر احساس نمایند. سازمان و آژانس در داخل و خارج اسراییل در زمینه های مهاجرت ، تامین اعتبارات ، فرهنگ ، حمایت سیاسی ، تبلیغات و غیره ، همچنان فعالیت می کنند ولی بحث تعریف ((صهیونیزم )) پس از تشکیل اسراییل همواره از موضوعات بحث برانگیز بوده و هنوز نیز لاینحل باقی مانده است .
کنگره ی بیست و سوم
این کنگره که برای نخستین بار پس از تشکیل اسراییل منعقد شد در شهر بیت المقدس در روزهای 14 تا 30 اوت 1951 با حضور 446 نماینده برپا گردید و کنگره های بعدی نیز در این شهر بزرگ برگزار شد. نظر به شرایط جدید، برنامه ی بیت المقدس که دراین کنگره تهیه شد جایگزین برنامه ی پازل گردید. در برنامه ی بیت المقدس آمده بود:
کنگره اعلام می دارد که برنامه ی عملی سازمان جهانی صهیونیستی و دستگاه های تابعه اش جهت تحقق اهداف تاریخ سازمان در سرزمین اسراییل مستلزم نهایت همکاری و هماهنگی با دولت اسراییل در چارچوب قوانین کشور می باشد... و کنگره معتقد است که حکومت اسراییل باید سازمان مذکور را به عنوان نماینده ملت یهود در کلیه مسایل مربوط به مشارکت سازمان یافته یهودیان عالم در ساخت و پیشرفت کشور و جذب سریع مهاجران جدید به رسمیت بشناسد.
کنست اسراییل در 24 نوامبر 1952 قانون مربوط به وضعیت سازمان جهانی و (آژانس یهود فلسطین ) را به تصویب رساند. در ماده 4 این قانون (که به گونه ای شبیه ماده 4 سند قیمومت تنظیم شد) آمده بود: حکومت اسراییل ، سازمان جهانی صهیونیستی را آژانس صلاحیتداری می شناسد که برای پیشرفت و آبادانی کشور، جذب مراجعت کنندگان از تبعیدگاه ها و هماهنگی فعالیت های موسسات و سازمان های یهودی که در این زمینه ها در داخل اسراییل مشغول به کارند، فعالیت می کند. در ماده 3 قید شده بود که : سازمان جهانی صهیونیستی که آژانس یهود نیز می باشد، مانند گذشته ، خود را وقف تسریع و گسترش مهاجرت به اسراییل و اجرای طرح های جذب و اسکان مهاجرین در داخل دولت می کند. مفاد و عناصر اصلی این قانون به همراه جزییات توضیح دهنده دیگری در ((منشور)) منعقده ی بین حکومت اسراییل و کمیته ی اجرایی سازمان صهیونیستی (و آژانس یهود) در سال 1954 گنجانده شد. با این حال ساماندهی مناسبات درهم پیچیده ی طرفین به طول انجامید و کشمکش های فکری و سازمانی حادی که دیوید بن گوریون و ناخوم گلدمن دوقطب آن بودند، بروز کرد. در کنگره ی بیست و سوم (و بعدها در کنگره ی بیست و هفتم ) اهداف سازمان صهیونیستی به ترتیب زیر مشخص شد:
یکپارچه ساختن ملت یهود و متمرکز نمودن حیات این ملت بر محوریت دولت اسراییل ، جمع آوری ملت یهود در میهن تاریخی خود - سرزمین اسراییل - از طریق مهاجرت ؛ تحکیم و تثبیت پایه های دولت یهودی اسراییل ؛ پیشبرد آموزش های یهودی و عبری ؛ تقویت ارزش های معنوی و فرهنگی یهودی ؛ و دفاع از حقوق یهودی ها در هر کجا که ساکن هستند.
و بر این اساس ، اسراییل سازمان را به رسمیت شناخت .
در این کنگره ، ائتلافی با مشارکت تمامی فراکسیون های حزبی به استثنای تجدیدنظرطلبان ((حیروت )) شکل گرفت . همچنین دو نفر، یکی ناخوم گلدمن در نیویورک و دیگری بیرل لوکر در بیت المقدس ، برای ریاست کمیته ی اجرایی برگزیده شدند، ولی برای ریاست سازمان کسی انتخاب نشد.
کنگره ی بیست و چهارم
این کنگره با حضور 496 نماینده در روزهای 24 آوریل تا 7 مه 1956 در بیت المقدس منعقد شد. برگزاری این کنگره در شرایط آمادگی اسراییل (به همراه انگلیس و فرانسه ) برای تجاوز سه گانه به مصر (در سال 1956) به دنبال عقد معامله ی تسلیحاتی میان این کشور و چکسلواکی ، صورت گرفت . در این کنگره درباره ی بعضی مسایل سازمانی ، وضعیت قانونی آژانس یهود در اسراییل ، مهاجرت و جذب مهاجرین جدید و گسترش عملیات اسکان ، روابط اسراییل و یهود در دیگر کشورها و راه های پشتیبانی از سیاست اسراییل در صحنه بین المللی گفت و گو و تبادل نظر شد. به نظر می رسید سازمان به تدریج خود را وقف خدمت به اهداف اسراییل نموده است . در کنگره ی بیست و چهارم مقرر شد که جمع آوری کمک ها صرفا توسط صندوق تاسیسی و ندای متحد اسراییل انجام پذیرد. ناخوم گلدمن به ریاست سازمان (پستی که از سال 1946 بلاتصدی باقی مانده بود) انتخاب شد و بدین ترتیب هم رییس سازمان جهانی صهیونیستی و هم رییس کنگره ی جهانی یهودی گردید.
کنگره ی بیست و پنجم
این کنگره از 27 دسامبر 1960 تا 11 ژانویه 1961 در بیت المقدس و با حضور 521 نماینده برگزار شد. در این کنگره به دنبال انتقاد شدید بن گوریون از سازمان ، بحث در مورد روابط سازمان و حکومت اسراییل بالا گرفت و در خصوص موضوعات مهاجرت و حذب مهاجرین جدید، فرهنگ یهودی و آموزش زبان عبری (که در شمار موضوعات ثابت دستور کار تمامی کنگره ها گردیده است ) بحث و تبادل نظر شد. در کنگره ی بیست و پنجم قانون اساسی جدید سازمان که حاوی جزییاتی بیش تر و اصلاحاتی بنیادی بود، به تصویب رسید و جایگزین قانون اساسی سال 1921 سازمان گردید. در این قانون اساسی نام (سازمان جهانی صهیونیستی ) به صورت نهایی تثبیت شد و پرداخت شیکل به عنوان نماد عضویت و حق رای گیری ابقا گردید؛ با این تفاوت که پرداخت شیکل از طریق هیئت های گروهی و اتحادیه های بین المللی صورت گیرد و این به معنی پایان عضویت شخصی در سازمان بود. اصلاحات دراز مدتی به ویژه در زمینه ی استقلال نسبی و اداره ی غیرمتمرکز اتحادیه های منطقه ای انجام و مقرر شد که کنگره تقریبا هرچهار سال یک بار برگزار شود. گلدمن مجددا به ریاست سازمان و کمیته ی اجرایی برگزیده شد. پس از کنگره در پی استعفای بیرلوکل ، موشه شاریت برای ریاست کمیته ی اجرایی در بیت المقدس انتخاب گردید.
کنگره ی بیست و ششم
این کنگره با حضور 529 نماینده از 30 دسامبر 1964 تا 10 ژانویه 1965 درشهر بیت المقدس برپا شد. موضوع روابط سازمان با اسراییل یک بار دیگر بحث برانگیز بود. دوباره گلدمن به ریاست سازمان و موشه شاریت به ریاست کمیته ی اجرایی در بیت المقدس انتخاب شدند اما چند ماه بعد شاریت درگذشت و به جای او لویس (ارییه ) پنکوس (1973 - 1912) برگزیده شد.
کنگره ی بیست و هفتم
این کنگره از9 تا 19 جولای 1968 در بیت المقدس و با مشارکت 529 نماینده برگزار گردید و از آن جا که نخستین کنگره ای بود که پس از جنگ ژوئن 1967 (جنگ 6 روزه ) تشکیل می شد، شرکت کنندگان سعی کردند با بررسی نتایج این جنگ ، تصمیمات مقتضی را بگیرند. از این رو مذاکرات عمدتا حول محور مهاجرت و سکونت در مناطق اشغالی بود و به همین دلیل با تصمیم حکومت اسراییل مبنی بر ایجاد وزارت خانه ، مهاجرت و جذب موافقت شد. در این کنگره که نمایندگان جوانان ، دانش آموزان و دانشجویان و سازمان های دست اندر کار مهاجرت برای اولین بار شرکت کرده بودند، بر اهمیت همکاری بین اسراییل و سازمان تاکید و برنامه های سازمان که در جریان کنگره ی بیست و سوم (1951) تهیه شده بود، به جز برخی اصلاحات بسیار جزیی ، بازنویسی گردید. گلدمن به عنوان اعتراض به سیاست اسراییل در قبال سازمان ، از ریاست آن کناره گیری کرد و جایگزینی برای او تعیین نشد و لویس پینکوس یک بار دیگر به ریاست کمیته ی اجرایی انتخاب شد.
کنگره ی بیست و هشتم
در شهر بیت المقدس از 18 تا 28 ژانویه 1972 با حضور 559 نماینده تشکیل شد. موضوعات ((یهودی کیست )) و ((فرمان برداری دوگانه )) همچنین ارتباط یهودیان جهان با اسراییل و شهرک سازی در سرزمین های اشغال شده در جنگ 1967، در این کنگره مطرح گردید و در مورد مهاجرت یهودیان اتحاد شوروی (سابق ) مفصل صحبت شد. برای ریاست کمیته ی اجرایی که شمار اعضایش به بیست تن می رسید (دوازده تن در بیت المقدس انتخاب شد و مقرر گردید که اعضا و نواب اعضای شورای عمومی به ترتیب به 110 و 220 تن افزایش داده شد. برای ریاست سازمان کسی انتخاب نشد زیرا ادعا شده بود که کسی واجد شرایط این منصب نیست . در سال 1973 پینکوس درگذشت و جای او راپنحاس سابیر (1975 - 1909) گرفت و با مرگ سابیر، ژوزف آلمانی (1991 - 1910) ریاست کمیته ی اجرایی رااز سال 1976 تا 1978 عهده دار شد.
کنگره ی بیست و نهم
این کنگره از 20 فوریه تا اول مارس 1978 با حضور 561 نماینده در بیت المقدس منعقد شد. این کنگره پس از به قدرت رسیدن حزب لیکود در 1977 و سفر انورسادات به بیت المقدس برگزار گردید و به همین دلیل این دو رویداد در تصمیمات کنگره و ترکیب هیئت های مختلف منعکس شد. ((طرح نوسازی )) با هدف بازسازی محله های فقیرنشین در اسراییل ، برخورداری جریان های مذهبی وابسته به سازمان صهیونیستی از حقوقی یکسان و دعوت از یهودیان شوروی (سابق ) برای سرعت بخشیدن به روند مهاجرت ، در این کنگره به تصویب رسید. آریه دولتزین (1989 - 1913) به ریاست کمیته ی اجرایی برگزیده شد.
کنگره ی سی ام
این کنگره از 7 تا 16 دسامبر 1982 در بیت المقدس و با حضور 570 نماینده (که تنها اندکی از آنان طبق مقررات انتخاب شده بودند) برگزار شد. دولتزین در نطق افتتاحیه اش به موضوع ((چالش های صهیونیزم در ملت و دولت )) پرداخت و بر لزوم اصلاح تشکیلاتی و ایدئولوژیک سازمان تاکید کرد. به علاوه موضوعات همیشگی ، کنگره به بحث درباره ((طرح قیساریه )) با هدف صهیونیستی کردن آژانس یهود و ((طرح هیرتسلیا)) به منظور تجدید تشکیلات سازمان و مشخص کردن مبانی ایدئولوژیک آن پرداخت . در خصوص اسکان یهود در مناطق اشغالی دودستگی بروز کرد و مجددا دولتزین رییس کمیته ی اجرایی گردید.
کنگره ی سی و یکم
این کنگره با حضور 656 نماینده از 6 تا 10 دسامبر 1987 در بیت المقدس تشکیل شد. کنگره ی سی و یکم با وجود مشارکت بیشترین تعداد نماینده ، از زمان کنگره ی پنجم (1901) کوتاه ترین کنگره به شماررفته و تصمیمات نسبتا اندکی در آن اتخاذ شد. رابطه ی سازمان صهیونیستی در خارج با اسراییل یکی از اهم موضوعات مندرج در دستور کار این کنگره بود ولی در مورد موضوعات تشکیلاتی و ایدئولوژیک که در کنگره ی پیشین نیزمطرح شده بود، تصمیم گیری نشد و این موضوع به شورای عمومی احاله شد. در خصوص انتخاب رییس سازمان توافقی حاصل نشد و سمحا دینتز به ریاست کمیته ی اجرایی انتخاب گردید.
کنگره ی سی و دوم
این کنگره با مشارکت 721 نماینده از 27 کشور در روزهای 27 تا 30 جولای 1992 در بیت المقدس تشکیل شد. دارندگان حق رای تنها 585 نفر به ترتیب عبارت بودند از: 200 تن از اسراییل ، 162 تن از ایالات متحده ، 208 تن از سایر کشورها و 15 تن به نمایندگی از ((ویتسو)) و دیگر سازمان های یهودی بین المللی . دانش آموزان و دانشجویان با 20 نماینده برای اولین بار عضویت کامل کنگره را یافتند و همین طور سازمان بنی بریت (فرزندان عهد) که در کنگره های قبلی به عضویت سازمان جهانی صهیونیستی درآمده بود، 20 نماینده در این کنگره داشت . 27 نماینده ی کشورهای اروپای شرقی صرفا به عنوان ناظر حضور داشتند.
مانند همیشه موضوعات متعددی در خصوص اوضاع یهودیان جهان ، صهیونیزم و اسراییل مطرح و درباره آن بحث و گفت و گو به عمل آمد ؛ از جمله : یهود ستیزی ، تحولات جمعیتی یهود، مهاجرت و جذب مهاجرین جدید، فرهنگ یهودی و آموزش زبان عبری ، روابط اسراییل و یهود دیاسپورا و برخی موضوعات مربوط به تشکیلات سازمان جهانی صهیونیستی . در این کنگره در 160 مورد با هدف افزایش فعالیت های صهیونیستی در زمینه های گوناگون تصمیم گیری شد و در خصوص بعضی مسایل مانند پذیرش عضویت اتحادیه صهیونیست های روسیه مذاکرات به سرانجامی نرسید و به شورای عمومی موکول گشت . اما عضویت اتحادیه صهیونیست های مجارستان پذیرفته شد. در مورد شهرک سازی در اراضی اشغالی جرو بحث شدیدی صورت گرفت و نهایتا تصمیم به تاکید بر سیاست شهرک سازی توسط حکومت حزب کارگر گرفته شد. در این کنگره باز هم برای ریاست سازمان انتخاباتی به عمل نیامد و سمحا دینتز مجددا به ریاست کمیته ی اجرایی برگزیده شد. اما به دنبال اتهام به فساد در سال 1994 ناگزیر به استعفا شد و به جای وی ابراهام بورگ عضو کنیست از حزب کارگر انتخاب گردید.
بن گوریون سازمان جهانی صهیونیستی را نردبانی توصیف کرد که در مرحله تحقق طرح صهیونیستی لازم بود اما پس از تشکیل اسراییل دیگر نیازی به وجود آن نبود. در حقیقت بن گوریون پیش از سال 1937 موضع خود را در قبال سازمان (در خارج از اسراییل ) به طور نهایی مشخص و اعلام کرده بود که پس از تشکیل اسراییل ، سازمان از بین رفته و دولت یهودی جای آن را خواهد گرفت و یهودیان جهان بدون واسطه ، دور آن را خواهند گرفت . معروف است بن گوریون که از دهه سی ام تبدیل به یکی از گردانندگان اصلی فعالیت های صهیونیستی شده بود، به صهیونیست های خارج با دیده تحقیر می نگریست و معتقد بود که مهاجرت و سکونت در فلسطین جوهر صهیونیزم می باشد. وی از ابتدای جنگ جهانی دوم از فرصت واگذاری اختیارات وسیعی از سوی کنگره ی بیست و یکم به کمیته ی اجرایی مستقر در فلسطین (که خود او رییس آن بود) استفاده کرد و سلطه ی همه جانبه مهاجران یهودی را به رهبری او بر سازمان تحمیل نمود. در این دوره بن گوریون کانون توجه صهیونیزم را از لندن به واشنگتن انتقال داد و برگزاری کنگره ی بالتیمور در آمریکا نشانه این امر بود. پس از جنگ و با تلاشی که بن گوریون در جریان کنگره ی بیست و دوم (1946) انجام داد، وایزمن به ریاست سازمان برگزیده شد و تمامی اختیارات در مرحله ی رقابت برای تشکیل اسراییل (1948 - 1946) به کمیته ی اجرایی واگذار گردید.
به محض اعلام تشکیل اسراییل ، بن گوریون به سرعت وارد عمل شد و سازمان را از اختیارات اصلی اش شامل دفاع ، امور داخلی ، امور خارجی ، دارایی ، ارتباطات ، بازرگانی ، صنعت و غیره خلع ید کرد و این اختیارات را به کابینه ی موقتش که هیچ یک از صهیونیست های مقیم خارج در آن جای نداشتند، واگذار نمود. سازمان از خود واکنش نشان داد و خواستار مرزبندی بین خود و حکومت اسراییل شد و تلاش کرد با حفظ بعضی سنگرهایش ، به نوعی برابری با این حکومت دست یابد اما موفق نشد. ناخوم گلدمن در راس این تلاش های سازمان بود و پیشنهاد کرده بود که : سازمان به عنوان یگانه نماینده ی صلاحیتدار ملت یهود (مقیم خارج ) در کارهایی که این ملت در داخل اسراییل انجام می دهند، شناخته شود، در مقابل بن گوریون با ارایه طرحی به کنیست ، خواهان محدود نمودن نقش سازمان به نمایندگی یهودی های مقیم خارج در امور مربوط به کمک اسراییل شد. اما این طرح پس گرفته شد و ((قانون وضعیت سازمان صهیونیستی / آژانس یهود)) مصوب سال 1952 و سپس قانون معروف به ((منشور)) مصوب سال 1954 که در حقیقت سازمان را در مسیر تبعیت تدریجی از اراده ی حکومت اسراییل قرار دادند، جایگزین طرح مزبور شدند.
بن گوریون نتوانست به کلیه اهدافش دست یابد و ناگزیر تن به عقب نشینی تاکتیکی داد، که این عقب نشینی ناشی از تغییر نگرش او نسبت به سازمان و نقش آن نبود بلکه به دلایل موضوعی بود که اهم آنها عبارت بودند از این که : با تشکیل اسراییل تنها مرحله ی نخست طرح صهیونیستی تحقق یافت و بسیاری به اهمیت استمرار کار سازمان به منظور تحکیم پایه های اسراییل معتقد بودند؛ مخالفت اصلی با بن گوریون عمدتا از جانب صهیونیست های آمریکا به مثابه ی ((کشور مادر)) برای اسراییل درآمده بود و به منظور حفظ این رابطه استثنایی ، لازم بود که حکومت اسراییل به تفاهمی با سازمان دست یابد که علاوه بر تامین منافع اسراییل ، همه اطراف را راضی کند. از این رو بن گوریون در مقابل خدمت مالی و سیاسی بدون قید و شرط سازمان ، نقش این سازمان را در اسراییل به طور مشروط پذیرفت و بدین گونه سازمان را به ابزاری در دست حکومت اسراییل تبدیل کرد. در قانون سازمان / آژانس ، بن گوریون اصرار داشت قید شود که اسراییل تنها حاصل تلاش های سازمان صهیونیستی نیست بلکه ساخته ی همه ی ملت یهود است و اسراییل و سازمان هر دو وظیفه دارند با فعالیت در میان یهودیان ، آنان را ترغیب به مهاجرت و ارایه کمک های مادی و معنوی به اسراییل کنند. و بدین ترتیب سازمان به صورت ابزار یا هیئتی تفویض یافته از جانب حکومت اسراییل درآمده و به طور قانونی یا عملی تابع اراده ی این حکومت گشته و این سازمان در درون تشکیلات تابعه اش نیز با اعتباری که اسراییل دارد، فعالیت می کند.
به دلایل متعددی از جمله : اقلیت بزرگ یهودی در ایالات متحده و منابع عظیم مالی و تاثیر سیاسی اش (که بیش تر از اقامت در ((کشور مادر)) ناشی می شود و نه فعالیت این اقلیت ) و نقش برجسته ای که این اقلیت در تداوم کار سازمان صهیونیستی داشته ؛ اتحادیه صهیونیستی آمریکا دومین جایگاه را در سازمان (بعد از اسراییل ) دارد و بر اساس قانون اساسی سال 1960 سازمان ، 29 اعضای کنگره ی صهیونیستی از این اتحادیه می باشند در حالی که احزاب اسراییلی 38
و اتحادیه های صهیونیستی سایر کشورها (که تعداد آنها به حدود 50 اتحادیه می رسد) 33 اعضا را تشکیل می دهند. اتحادیه صهیونیستی آمریکا به پرچمدار و کانون اصلی فعالیت های صهیونیستی در خارج از اسراییل تبدیل شده است زیرا از طرفی فعالیت سازمان در داخل اسراییل تابع قوانین و مقررات اسراییل است و از طرف دیگر میزان فعالیت سازمان در دیگر کشورها در مقایسه با آمریکا چندان قابل ذکر نمی باشد. نکته ای که باید یادآوری شود این است که فعالیت های صهیونیستی قبل و بعد از تاسیس اسراییل تفاوت زیادی کرده است ، زیرا آن گونه که اعلام می شود عضویت در اتحادیه های منطقه ای صهیونیستی دیگر شرطی برای عضویت در سازمان جهانی صهیونیستی نیست و این شرط منحصر به همدردی با اسراییل ، ارایه انواع کمک های مالی و تبلیغ به نفع اسراییل و تایید سیاسی از آن در محافل بین المللی است .
اتحادیه صهیونیستی آمریکا چتری است که سازمان های صهیونیستی مستقر در آمریکا در لوای آن فعالیت می کنند. این اتحادیه در سال 1970 با هدف هماهنگ ساختن سازمان های مذکور که تعداد آن ها شانزده سازمان (به علاوه تشکیلات جوانان وابسته به این سازمان ها) می باشد،(2) پایه گذاری شد و در سال 1975 ((اتحادیه جهانی یهودیان اصلاح طلب )) به این اتحادیه پیوست . همچنین چند جمعیت و تشکل یهودی دیگری که صهیونیست بودن خود را آشکار نمی کنند، فعالیت هایشان را با این اتحادیه هماهنگ می نمایند از جمله ((کنگره ی یهودی آمریکا))، ((کمیته ی یهودی آمریکا)) و سازمان ((بنی بریت )) که در سال 1843 به عنوان یک جمعیت خیریه به منظور کمک به یهود و مقابله با تبعیض بر ضد آنان (که آن را یهودی ستیزی می نامید، اصطلاحی که امروزه به تمامی مخالفت ها با صهیونیزم اطلاق می گردد) تاسیس شد. اضافه بر انواع صندوق های جمع آوری کمک ها به اسراییل ، کمیته ی امور عمومی آمریکا و اسراییل معروف به ((لابی صهیونیستی )) که به صورت یک گروه فشار در آمریکا و در سطح هیئت حاکمه در واشنگتن (در دولت و کنگره ) فعالیت می کند، وجود دارد. این کمیته می کوشد مرکز قدرت یهودی را برای فعالیت در صحنه ی سیاسی به نفع اسراییل بسیج کند. انجمن دوستی آمریکا و اسراییل نیز در این زمینه فعالیت می کند.