پادشاه روم به انوشیروان دادگر نامه نوشت که چه کردی که هیچ کس در آن سرزمین با تو مخالفت نکرد. انوشیروان پاسخ داد که هفت چیز:
یکم ، آنکه زبانم را از دشنام دادن بازداشتم
دوم ، در امر و نهی به دیگران، سخن زشت و بیهوده نگفتم
سوم ، به وعدههای خود عمل کردم
چهارم ، به هرکسی بنابر شایستگی وی مقام دادم نه برپایهی آرزوی خودم
پنجم ، مجرمان را برای ادب مجازات کردم نه از روی خشم خود
ششم ، با داد و انصاف برای مردم ایمنی ایجاد کردم
هفتم ، خود را دوستی یکدل برای مردم قرار دادم
ز شاهان که با تخت و افسر بدند |
|
به گنج و به لشکر توانگر بدند |
نبد دادگرتر ز نوشینروان |
|
که بادا همیشه روانش جوان |
نه زو پرهنرتر به فرزانگی |
|
به تخت و بداد و به مردانگی |
دلیل فروپاشی فرمانروایی ساسانیان
از برخی از آلساسان پرسیدند که چرا حکومت پس از سالهای طولانی از دست شما بیرون شد؟ پاسخ دادند کارهای بزرگ را که لایق انسانهای خردمند و بزرگ بود به انسانهای کوچک دادیم. سرانجام اهل تجربه و خرد ضایع شدند و پیران و بزرگان از میان رفتند و کسانی که خردشان اسیر هوا و هوس بود بر همهی کارها چیره شدند و پادشاهی از دست رفت.
منبع
برگرفته از اندرز حاکمانه(بازنویسی کتاب تحفة الملوک، اثر علی بن حفص محمود اصفهانی). به کوشش علیاکبر احمدی دارانی. مؤسسهی فرهنگی اهل قلم، چاپ دوم 1382