به نام خدا
سلام.
اینم قالب جدید. تموم شد. امیدوارم خوب باشه. برای لود شدن صفحه هم فکر می کنم فقط بار اول یه کمی آهسته باشه. اگه Temporary Internet Files رو پاک نکنید دفعه های بعد خیلی سریع میاد بالا. البته زود بالا اومدن صفحه همیشه به محتویات صفحه مربوط نیست.
و بعد هم اینکه سفر من شروع شده.مطلب ریاضی جور نشد دیگه. البته مطلب داشتم. اما برای درج یه مطلب باید یه کم اونو سبک سنگین کرد... .همه شما رو به خدا می سپارم. البته فرصت بشه و کافی نتی در دسترس باشه سر می زنم. و اما...
لطفا اگر قصد خوندن دارید، کامل بخونید. می تونید ذخیره کنید و آفلاین بخونید ولی بخونید
خیلی فکر کردم که تو تابستون چیکار کنم! چه مطالبی بزنم. - برم دنبال کشفیات و نظریات جدید و به روز و ازونا براتون بنویسم، برم دنبال معماها و مساله های ریاضی، یا حتی یه بار فکر یه دوره انتگرال دبیرستان برای دانش آموزان به سرم زد و... خلاصه هزار جور فکر. تازه اینکه گفته بودم مشروح بحران ها رو می نویسم هم یادم نرفته.
و اما عاقبت! دیدم چیزی که علم امروز ما احتیاج داره همش پرداختن به چیزهای جدید و اضافه کردن رشته و درس و گرایش و ... نیست. اینها باید انجام بشه اما برای کسانی که به اونجا رسیدند و آماده دریافت علوم جدیدند.
ولی ما خیل عظیمی از جامعه علمی رو فراموش کردیم. اونهایی که مقداری از راه رو طی کردند ولی بنیاد علمشون قوی نیست. (نمونش خودم)
من کم با دانشجویانی برخورد نکردم که تو منطق ریاضی مشکل دارند. توی پایه. دانشجوی رشته ریاضی هستند اما نمی تونن خودشون با استفاده از فرضیات یک مسئله به حکم برسند! نه به این دلیل که اطلاعاتشون کافی نیست و مثلا یه تعریفی لازمه که بلد نیستند، بلکه به این دلیل که بلد نیستند ارتباط منطقی بین دانسته هاشون برقرار کنن. نمی دونن باید چه کار کنن.
بی تعارف بگم، بیشتر ما اطلاعات کمی داریم. ولی تاسف اونجاست که ازون مقداری هم که می دونیم نمی تونیم استفاده کنیم. ما ها هممون توی خوندن جزوه و کتاب و به خاطر سپردن اطلاعات جدید استادیم، ولی از مسئله حل کردن می ترسیم. چون نمی دونیم باید چه کار کنیم تا مسئله حل شه، به این دلیل که نمی تونیم اجزای مسئله رو تفکیک کنیم.
خوب دقت کنید: هر یه مسئله ای که غلط حل می کنیم باعث میشه یه ایراد توی برداشت منطقی و یا یه کاستی اطلاعات برای ما مشخص بشه. ولی ما حتی نمی تونیم مسئله رو غلط حل کنیم.
چیزی که به ذهنم می رسه اینه که برای بهبود وضع علوم به خصوص ریاضی در جامعه علمی مون باید نگاهمون رو به ریاضی تغییر بدیم. فقط داریم ادامه می دیم تا ببینیم بعد چی میشه!
استاد و دانشجو و... همه میگن: " خوب! ریاضی رشته مشکلیه و..."
... پس دیگه عیب نداره دانشجو درس نخونه! عیب نداره استاد خوب درست نده! عیب نداره که نمره ها افتضاحه! عیب نداره هیچی بلد نیستیم. عیب نداره ...
همه بر این عقیده ایم که ریاضی مقداری مشکلتر از بقیه درسهاست. ولی این باید باعث شه که دانش آموزا، دانشجوها و اساتید، بیشتر کار کنیم نه اینکه کلا ولش کنیم به امان خدا. (خودمو میگم ها ... بابا سخته کی می خونه...)
آخه کی گفته چون ریاضی یه کمی سخت تره پس این وضع دانشجوها و نمره ها و اساتید طبیعیه! کجاش طبیعیه! ... من خودم تا الان اینطوری فکر می کردم بنابراین نیاز به تغییری نمی دیدم. ولی حالا نظرم عوض شد: "درسته ریاضی یه کمی مشکله ولی این وضع اصلا طبیعی نیست. باید یه فکری براش بکنیم."
می دونی! یه چیزی اشک منو در میاره، نه فقط درمورد ریاضی. در مورد همه امور جامعه
"انگار هممون باور کردیم که اینطوریه و اینطوری بهتره"
اوه، اوه ... از کجا به کجا کشیده شد. بگذریم. اصلا قصد قبلیم گفتن اینا نبود. ولی خوب! بدم نشد... . بعد هم حتما نظرتون رو بگید. درسته، غلطه، چرت و پرته، وقت تلف کردنه... شما چی فکر می کنید.؟! این مسئله رو با افردا بیشتری در میون بذارید و نظر اونها رو هم جویا بشید.
خلاصه می خواستم فقط اینو بگم که می خواهیم تو وبلاگ بینهایت از صفر شروع کنیم. بسازیم و به بینهایت برسیم. نظرتون چیه؟ شاید بعضی جاهاش یه کمی تکراری بشه ولی تجربه شخصی خود من میگه که در ریاضی تکرار چیزهایی که آدم بلده بیشتر لذت بخشه تا خسته کننده...
راستی ازین به بعد آخر پست ها هر از گاهی جمله ای چیزی به طور عمومی می زنم. اموزهم اولی رو می خونید.
پیروز باشید و سرافراز.