دائرة المعارف مصاحب چگونه به وجود آمد؟
این عنوان مصاحبه ای است که سیروس علی نژاد با بنیانگذار نشر فرانکلین داشته است.امروز که من این گفت وگو را می خواندم حیفم آمد که به شما معرفی نکنم.
اگر وقت کافی برای خواندن تمام این گفت وگو را ندارید ،من بخش هایی از آن را که مربوط به پدر ریاضیات جدید ایران مرحوم غلامحسین مصاحب است، گلچین کرده ام که توصیه می کنم حتما آن را بخوانید.
در ضمن لازم است اشاره کنم صحت وسقم بخش یا تمام مطالب با گوینده آن یعنی همایون صنعتی است ولینک منبع اصلی در پایان خواهم آورد.این مصاحبه در 31 مرداد 1381 صورت گرفته است.
.
...بگذریم. چطور به مصاحب رسیدید؟
یک روز آقای عامری آمد گفت که فلانی پیدا کردم. گفتم کی؟ گفت: دکتر غلامحسین مصاحب. گفتم کیست؟ گفت: این آقا اصلاً کارش ریاضی است، در ضمن معاون امور سد کرج هم هست.
یعنی سالهای 39 - 40 بود ؟
موقعی بود که سد کرج را می ساختند. آقای دکتر مصاحب متصدی ساخت سد کرج بود، هنوز سد کرج ساخته نشده بود. یک مهندس طالقانی بود که رییس امور سد بود، ولی عملاً مصاحب کارها را انجام می داد. خانه مصاحب درخیابان منوچهری بود. من پا شدم رفتم پهلوش. گفتم تصمیم دارم کتاب مرجعی بسازم که قابل اطمینان باشد و از نظر درستی و صحت یک جور سنت گذاری در مملکت باشد و پایه اطلاعات عمومی فرهنگ آسیایی ما باشد. از این حرف ها.
خیلی از حرف های من خوشش آمد. گفت فلانی حرفی که تو می زنی آنقدر مهم است که اگرچه کار سنگینی است ولی اگر راست بگویی، سنگینی کار مهم نیست، انجام می دهم. با اینکه وقت ندارم اما هرچه وقت دارم صرف این کار می کنم. الان دو تا شغل دارم، بکلی آسایش از من سلب خواهد شد، ولی عیبی ندارد، می کنم. اما یک شرط دارد و آن این است که توی کار من کسی دخالت نکند ،مطلقاً.
جواب شما چه بود؟
گفتم باشد، کسی دخالت نمی کند. قرار شد من سپر بشوم و مصاحب پشت این سپر بنشیند و کار را شروع کند. اول کار گفت من بلد نیستم. گفتم عیبی ندارد. من پیش بینی اش را کرده ام که این کار را باید اول یاد گرفت. خرج سفری هم برای این کار منظور شده. چه درد سرتان بدهم دکتر مصاحب را روانه کردیم رفت چند ماه انگلیس ،چند ماه آمریکا، وچند ماه فرانسه، در موسسات مختلف - که کارشان دایرةالمعارف سازی بود - دوره دید.
برای تهیه دائرة المعارف مصاحب همه اینها را از اول معین کرده بودید؟
در دائرةالمعارفی که مصاحب تهیه می کرد یکی از اولین کارهایی که ما کردیم این بود که ورقه هایی مخصوص مقاله چاپ کردیم. فرض کنید کسی می خواست دربار? رشت مقاله بنویسد. این ورقه ای که چاپ کرده بودیم مثل جدول بود که کلمات را می بایست در خانه های جدول بنویسد. مثلاً فرض کنید مقاله رشت 780 کلمه باید می بود. خانه 781 ضربدر می خورد. یعنی مقاله رشت باید اینجا تمام شود. ضمناً سفارش می شد که مطلب باید منطقی باشد، حرف بی ربط درش نباشد، هر کلمه آن مستند باشد و .... در دایرةالمعارف فارسی خیلی جاها در مقابل جمعیت اعلام شده یک شهر علامت سوال هست. یعنی دقیق نمی دانستیم که جمعیت فلان شهر چقدر است.
این کارها در دفتر فرانکلین انجام می شد؟
در دفتر فرانکلین شروع شد. بعد فهمیدیم شدنی نیست. دفتری گرفتیم برای مصاحب در خیابان نادری که سه اتاق داشت. دکتر مصاحب و دو سه نفر از همکارانش که اسامی آنها در دایرةالمعارف هست آنجا شروع به کار کردند. مسآله اساسی دایرةالمعارف کتابخانه ای است که لازم دارد. باید تمام کتابهای مرجع دنیا را در اختیار داشته باشد. پولی که داشتیم صرف به وجود آمدن این کتابخانه شد. مقداری که جلو رفتیم دیدیم که این کار شوخی بردار نیست. ما اگر بخواهیم فرض کنید راجع به جغرافیای ایران مطلب بنویسیم لغات لازم را نداریم. مصاحب مجبور شد گروههای مختلفی برای ساختن لغت تشکیل بدهد. گروه لغت فیزیک، گروه لغت ریاضی، جغرافیا و... چه لغت های قشنگی هم ساخت.
دکتر مصاحب آدم خوش صحبتی بود؟
بسیار، اگر می خواست. دریای علم بود. آدم رک و راستی هم بود. ترس من هم از رک و راستی اش بود....
دایرةالمعارف را ظاهراً شرکت سهامی کتابهای جیبی منتشر می کرد.
بله، تولید کننده اش بود اما اسم ناشرانش هست. مصاحب را هم کنار گذاشتند. دیدند زورشان به او نمی رسد، البته مصاحب هم نمی توانست با آنها کار کند. رضا اقصی به جای او آمد. کار به جایی رسید که دایرةالمعارف را فروختند به انتشارات امیرکبیر. همه دستگاه و دارایی ها و کتابخانه عظیمش را که 30 - 40 میلیون تومان می ارزید، فروختند و تبدیل به دلار کردند.
مرحوم مصاحب چند سال با دایرةالمعارف همکاری کرد؟
تا وقتی من بودم نزدیک ده سال.
تمام وقت کار می کرد؟
نه عصرها می آمد.
عیبی ندارد بدانم چقدر حقوق می گرفت؟
نه، خیلی جزیی، 15 هزار تومان. به خاطر علاقه ای که داشت می آمد. من واقعاً مرید او شده بودم. یک وقتی در این کشور می فهمند که مصاحب چه کار کرده است.
شما با هم روابط نزدیکی داشتید؟
من اینقدر به غلامحسین علاقه مند شده بودم که خانه ام را در شمیران رها کردم و آمدم خیابان میکده آپارتمانی اجاره کردم که نزدیک او باشم. خانه ما دویست قدم با یکدیگر فاصله داشت. مصاحب وقت نداشت و تا دو بعد از نیمه شب کار می کرد.
از ابتدا دایرةالمعارف در سه جلد پیش بینی شده بود؟
نه. اول یک جلد پیش بینی شده بود، بعد دو جلدی شد و جلد دوم آن را دو قسمت کردیم.
حجم جلد دوم بسیار کمتر از جلد اول بود. بقیه مطالب به جلد سوم منتقل شده بود؟ یعنی همان بخش دوم جلد 2 که بعدها در آمد؟
بله اما کارها را مصاحب انجام داده بود. یعنی آخرین مقاله ای که توی آخرین جلد هم می بینید مدخلش را معلوم کرده بود، تعداد کلماتش را معلوم کرده بود. همه چیزش را دیگر. دیمی کار نمی کرد. اگر در نثرش هم دقت کنید می بینید یکی از بهترین نثرهاست.
چه کسی روی نثر دایرةالمعارف کار می کرد؟
خود دکتر مصاحب. خودش مقالات را یکی یکی می خواند و به شکل نهایی در می آورد.